حالا ماههاست که فعالیتهای موسیقی تعطیل است و ضرباتِ جبرانناپذیری به پیکرهی موسیقی وارد شده است، اما شاید همین روزها فرصتی باشد برای دیدنِ مستندهایی دربارهی موسیقیدانانِ بزرگِ جهانی. در این گزارش تعدادی از این آثار را معرفی میکنیم با تاکید بر اینکه در سینمای ایران و جهان، مستندهای بسیاری از زندگی هنرمندان و گروههای موسیقی ساخته شده است و ما در این گزارش تنها تلاش کردهایم تا تعدادی از آثار شاخص در این حوزه را معرفی کنیم.
«ران هاوارد»، کارگردانی که بیشتر با فیلمِ «کد داوینچی» شناختهشده است، مستندی دربارهی زندگی «لوچیانو پاواروتی» ساخته است. این اولین تجربهی او در زمینهی ساختِ مستند دربارهی موسیقی نیست و آثاری چون «جشنواره موزیکالی در آمریکا» و «بیتلزها در هشت روز هفته» را نیز ساخته است.
در این مستند، اما هاوارد نبوغ و سادگی پاواروتی را مورد تحسین قرار داده است. پدرِ هاوارد خود خوانندهای معروفِ اپرا بوده و همین فرصتی را برای او ایجاد کرده است تا از سنین کم توسط پدرش با این هنر آشنا شود و چون هر شنوندهی جدی اپرا، بدل به یکی از طرفدارانِ این خوانندهی افسانهای شد.
از مشخصههای این مستند میتوان به استفاده از عکسها و آرشیوهای خانوادگی پاواراتی، مصاحبه با خوانندگان مطرح، خویشاوندان، دوستان و تصاویر کنسرتهای زندهای که این خواننده برگزار کرده، اشاره کرد. ضمن آنکه خوانندگان شاخص اپرا همچون پلاسیدو دومینگو، گریملی نیکولته، زوبین مهتا، بونو، خوسه کارراس، لورنزا و جولیانا و کریستینا پاواروتی دختران لوچیانو پاواروتی نیز در این مستند گفتوگوهایی را دربارهی او انجام دادهاند.
«پاواراتی» زندگی پرهیجان و پراتفاقی داشته است. او با بسیاری از چهرههای هنری و همچنین سیاسی رفتوآمد داشته است و همین باعث میشود تا نظراتِ متفاوتی دربارهی او وجود داشته باشد و ساختِ مستند دربارهاش را دشوار کند؛ اتفاقی که به نظر میرسد «هاوارد» توانسته از پسِ آن برآید و تصویری جامع از این خوانندهی افسانهای را به نمایش بگذارد.
«پینک فلوید» را یکی از تأثیرگذارترین گروههای موسیقی راک انگلیسی میدانند که توانست با استفاده از اشعار معناگرا، انسان را محورِ خویش قرار دهد. این گروه یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین گروههای موسیقی عامهپسند است. با این اوصاف طبیعی است که مستندهای بسیاری از این گروه ساخته شده باشد. «پینک فلوید: در پسِ دیوار» از جملهی این آثار است؛ اما اعضای گروه خود نیز شهرتی کمتر از گروهشان ندارند؛ به همین خاطر است که از بسیاری از آنان مستندهای جداگانهای ساخته شده است (مانند مستند کوتاهی دربارهی سید بَرِت). اما «راجر واترز» سوژهی بسیاری از مستندها بوده است. «راجر واترز: دیوار» از جملهی این آثار است. این فیلم به کارگردانی خودِ بیسیستِ پینکفلوید، داستان ساخته شدن یکی از معروفترین آلبومهای گروه انگلیسی «پینک فلوید» و همچنین برگزاری تور کنسرتهای «دیوار» واترز از سال 2010 تا 2013 را روایت میکند.
«شین اوانز» که کارگردان هنری کنسرتهای دیوار است، واترز را بهعنوان دستیار کارگردان در این فیلم همراهی کرده است. درواقع این فیلم نهتنها مستندی درباره یک کنسرت، بلکه اعتراضی علیه خشونت و درگیریهای مسلحانه در جهان است. از تاثیرگذارترین صحنههای این فیلم میتوان به بازدید واترز از قبرستانهای جنگ اشاره کرد که این نوازنده از قبر پدربزرگش که در جریان جنگ جهانی اول کشته شد و پدرش که در جنگ سال 1944 درگذشت، دیدن میکند.
«واترز» خودش این فیلم را یک فیلم اعتراضی ضدجنگ میداند: «من این فیلم را به عنوان فرصتی به منظور بسط و گسترش پیام اصلی آلبوم دیوار استفاده کردم. پیام دیوار این است که سیاستمداران و شهروندان باید برای غلبه بر اختلافاتی که به جنگ دامن میزند تلاش کنند.»
«راجرز» البته از مدتها قبل دستی بر کارِ فیلمسازی داشته است. او در سال ۱۹۸۲ درست سه سال بعد از انتشار آلبوم «دیوار»، فیلمنامهی فیلم موزیکال «دیوار پینک فلوید» را بر اساس طرحی از زندگی خودش نوشت و «آلن پارکر» آن را کارگردانی کرد. او فیلمنامهی فیلمِ کوتاهِ «پینک فلوید: برش نهایی» را نیز نوشته است که در سال ۱۹۸۳ ساخته شد.
شاعر، رماننویس، خواننده و ترانهسرایی که آثارش روی سه نسل تاثیر گذاشته است. این معرفی مختصر دربارهی کوهن، تایید میکند که او تا چه اندازه میتواند برای مستندسازان سوژهی جالبی باشد.
مستند «ماریان و لئونارد: کلام عشق» که در سالِ 2019 به شکلِ محدودی اکران شد، یکی از این آثار است. مستندساز کهنهکار انگلیسی «نیک برومفیلد»، در این اثرش به رابطه و زندگی او با نام «ماریان ایهلِن» پرداخته که الهامبخش ترانههای متعددی از جمله ترانهی معروف «بدرود ماریان» شده است.
علاوه بر آن، «فرشته» نام یک فیلم تجربی و کوتاه به کارگردانی «درک می» است که در سال ۱۹۶۶ درباره موسیقی «کوهن» ساخته شده است. «خانمها و آقایان، آقای لئونارد کوهن» فیلمِ دیگری دربارهی این ترانهسُراست که در سال 1965 ساخته شده است. این اثر را «دونالد بریتیان» و «دن اوون» بهطور مشترک کارگردانی کرده و پرترهای از «لئونارد کوهن» جوان را به تصویر کشیدهاند. «کوهن» آن زمان در دههی چهارم عمرش بود، استعدادی بیمانند به شمار میرفت، چهار کتاب منتشر کرده و در آستانه شهرت جهانی بود.
«کوهن» در این فیلم با بارانی مشکیرنگ خود، در خیابانهای شهرش قدم میزند و به کافه و خانهاش سر میزند. او در آن زمان به عنوان یک نویسنده، و نه یک موسیقیدان شناخته میشد؛ اما «ترانههای لئونارد کوهن» که در سالِ 1980 ساخته شد؛ مستندِ دیگری دربارهی این هنرمند است. این فیلم را «هری رَسکی»، پس از تور کانادای «کوهن» با آلبوم «ترانههای اخیر» ساخته است. در این کار تفسیر بسیاری از ترانههایی که «کوهن» تا آن زمان سروده و عکسهای خانوادگی او نمایش داده میشود.
همنسلانش، «باب دیلن» را شکسپیرِ زمانهی خود میدانند. خواننده، آهنگساز، شاعر، و نویسندهی آمریکایی و برندهی جایزهی نوبل ادبیات، سالهاست که مردِ افسانهای موسیقی جهان است. او نماد یک نسل بود: روایتگر و داستانگویی که میخواست جهان را تغییر دهد و داد. شاید به همین خاطر است که «مارتین اسکورسیزی» او را اینچنین تحسین میکند و طی این سالها دو مستند از او ساخته است.
دومین مستندِ او «رولینگ تاندرریویو: یک داستان باب دیلنی به روایت مارتین اسکورسیزی» نام دارد که حواشی و متن تور سال ۱۹۷۵ باب دیلن با عنوان «رولینگ تاندر» را با زبانی جذاب روایت میکند تا صدای نسل پرشکوهی باشد که چندتایی از بزرگان آن – از آلن گینزبرگ تا جون بائز- در کنار دیلن حضور دارند.
بخشی از تصاویرِ این مستند متعلق به فیلمی است به نام «رینالدو و کلارا» که توسط خود باب دیلن کارگردانی و در سال ۱۹۷۸ عرضه شده است؛ فیلمی چهار ساعته که با همیاری سام شپرد نوشته شده و غالب آن اجراهایی است از تور رولینگ تاندر در سال ۱۹۷۵ است.
اسکورسیزی عامدانه در این فیلم مستند، واقعیت را با شخصیتهای خیالی میآمیزد و حاصل، آمیزهی غریبی است که خود کارگردان میگوید حدس واقعی یا خیالی بودن هر بخش آن را به خود تماشاگر وامیگذارد. او در این مستند از بیش از ۱۰۰ ساعت از تصاویر فیلمبرداریشده در سال ۱۹۷۵ استفاده کرده است که با توضیحات خود «باب دیلن» و همچنین مصاحبه با برخی چهرههای معروف سینما چون «شارون استون» همراه است که به نوعی با این کنسرت همکاری میکردند.
این کارگردان در سال ۲۰۰۵ نیز مستندی درباره «باب دیلن» ساخته بود که البته رویکرد کاملاً متفاوتی داشت و به مراحل تبدیل شدن او از یک دانشآموز ترک تحصیلی در نیویورک دهه ۶۰ میلادی به یک ستاره موسیقی راک بینالمللی میپرداخت.
راوی شانکار
«راگا» که مستندی دربارهی «راوی شانکار» است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شده است. در این مستند علاوه بر راوی شانکار، جرج هریسون، و یهودی منوهین نیز دربارهی این هنرمند پرآوازهی هندی سخن گفتهاند.
آرتور روبینشتاین
«عشق به زندگی» فیلمی مستند دربارهی «آرتور روبینشتاین» است که ژرار پاتریس و فرانسوا رایشنباخ آن را کارگردانی کردهاند. این مستند در سال ۱۹۶۹ ساخته شد. این هنرمند نه تنها در زمان حیاتش یکی از نوابغ نوازندگی پیانو بود؛ بلکه هماکنون نیز او را بهعنوان یکی از بزرگترین نوازندگان مطرح آثار شوپن میشناسند. او خودزندگینامهی دوجلدی «سالهای جوانیم» و «سالهای بسیارم» را به ترتیب در ۱۹۷۳ و ۱۹۸۰ نوشته است.
خوانندگانِ پشتیبان
Crossfire Hurricane مستندی دربارهی ۵۰ سال فعالیتِ هنری گروه «رولینگ استونز» به کارگردانی «برت مورگن» است. «میک جَگِر» دربارهی این اثر گفته است: «این فیلم به مخاطب نشان میدهد که چگونه رولینگ استونز در طول زمان از گروهی که همه از آن متنفر بودهاند به گروهی که همه آنرا دوست دارند تبدیل شد.»
این مستند، رولینگ استونز را از زمان شکلگیری گروه در اواخر دهه ۶۰ میلادی و در دورهای که آنها ضد بیتلها بودند نشان میدهد، بخشی نیز دربارهی فعالیتهای آنان در دههی 70 است و در مجموع روند تغییرات و بهبود کار گروه را تا جهانی شدن و موقعیت امروزشان به زبان تصویر درآورده است.
کارگردانِ این اثر میگوید این فیلم یک تاریخ آکادمیک نیست و بینندگان را با تجربهای از بودن در کنار «سنگهای غلتان» از زمان ناشناخته بودن تا دورانی که جزو سلاطین راک اند رول شدند دعوت میکند. همدردی با شیطان را «ژان لوک گدار» ساخته است، مستندی که گروه رولینگ استونز را در حال ضبط یکی از شاهکارهایشان یعنی ترانهٔ «همدردی با شیطان» نشان میدهد. گدار نام فیلم را «یک به علاوهٔ یک» گذاشته بود و فیلم دربرگیرندهٔ کلی تصاویر از وقایع سیاسی آن سالهاست.
«پناهم بده» نیز مستندی دربارهی کنسرت تاریخی و پر از حاشیهٔ گروه در امریکا در سال 1969 است. این کنسرت به خشونت کشیده شد و در آن یک سیاهپوست در مقابل دوربین آلبرت میزلز به ضرب چاقوی یکی از اعضای فرقهٔ «فرشتگان دوزخ» به قتل رسید. این مستند تلفیقی از صحنههای کنسرت و نماهایی از اتاق تدوین است که در آن برادران میزلز صحنه قتل را برای میک جگر، خوانندهٔ گروه، نشان میدهند و دوربینی دیگر واکنشهای جگر را ثبت میکند. فیلم سعی میکند لایههای متعددی از این ماجرا را بدون قضاوت کنار بزند. کارشناسان، این فیلم را سند مهم جامعهشناسانهای از نسبت رسانهها، موسیقی و سیاست در واپسین سالهای دهه ۱۹۶۰ میدانند.
«خانم ها، آقایان این شما و این رولینگ استونز» را «رولین بینزر» دربارهٔ کنسرت گروه در امریکا در سال 1972 ساخته است. «سیرک راک اند رولِ رولینگ استونز» به کارگردانی «مایکل لینزی هاگ» مستندی دربارهٔ کنسرتی است که گروه رولینگ استونز به همراه چندین هنرمند بزرگ در یازده دسامبر 1968 روی صحنهٔ سیرک اجرا کرد. فیلم قرار بود همان سال از بیبیسی پخش شود ولی گروه از پخش آن جلوگیری کردند. حرف و حدیثها حاکی از این است که اعضای گروه از اجرای خود راضی نبودند.
اسکورسیزی هم یک مستند از این گروه ساخته است که «نوری بتابان» نام دارد و روایتِ این کارگردانِ نامدار از دو شب اجرای گروه (29 اکتبر و 1 نوامبر 2006) در بیکن تیهتر شهر نیویورک است.
در این میان «میک شدن» یک تلهفیلم از زندگی میک جگر در یک سال است. در این فیلم از ضبط آلبوم میک جگر و فیلم معما که به تهیه کنندگی میک بود صحبت شد. در این فیلم خوانندگان و بازیگران بزرگی همچون التون جان، کیت وینسلت، وایکلف ژان و بریتنی اسپیرز حضور داشتند.
اما در فاصلهی کوتاهی از این اثر، مستند «به دنبال حقیقت» توسط «آمازون» ساخته شد که ادعایهای مستند تَرک نورلند را به چالش میکشید.
اما از این مستندِ جنجالی اگر بگذریم، «مایکل جکسون: زندگی از یک آیکون» مستندی ستایشآمیز از این خوانندهی شناخته شده است. در این مستند مادر او کاترین جکسون و همچنین دیگر اعضای خانوادهاش به همراه دوستان و چهرههای شناختهشدهای چون اسموکی رابینسون، Dionne وارویک و بسیاری دیگر صحبت کردهاند. محتوی این فیلم مستند شامل صحنههایی از تمرینات مایکل جکسون، برای شروع کنسرتهایش است؛ کنسرتهایی که عنوان «باشکوهترین و بزرگترین بازگشت تاریخ» و همچنین «پیشرفتهترین اجرای تاریخ» را کسب کرده بود؛ اما به دلیل مرگ او، لغو شد.این مستند منتخبی از ۱۰۰ ساعت از فیلمهای پشت صحنهی تمرینات مایکل جکسون است که سونی پیکچرز تنها ۱۱۱ دقیقه از آن را منتشر کرد. کمپانی سونی پیکچرز که حق ساخت و انتشار این فیلم را با پرداخت ۶۰ میلیون دلار از بنیاد مایکل جکسون بهدست آورده بود، در رابطه با اهمیت این ۱۰۰ ساعت فیلم میگوید: «این فیلمها در تاریکی نیمه شب و در داخل واگنی ناشناس و بدون نام و نشان، به انبار سونی در کالور سیتی منتقل شدند و پلیسهای امنیتی همراه با اسلحه و تجهیزات، این ماموریت را پشتیبانی میکردند». شرکت سونی میگوید که در زمان تدوین این ۱۰۰ ساعت فیلم، ماموران امنیتی لحظهای از جلوی درب اتاق تدوین فیلم دور نمیشدند و دسترسی به اینترنت در اتاق تدوین وجود نداشت.
این فیلم با فروش ۲۶۱ میلیون دلار، پرفروشترین فیلم مستند و کنسرتی در تاریخ سینمای جهان است. این رکورد جهانی تنها در ۵ روز اول اکران این فیلم به دست آمد.
«بد» نیز مستندِ دیگری دربارهی «جکسون» است. این مستند به مناسب بیستوپنجمین سالروز انتشار هفتمین آلبوم استودیویی مایکل جکسون با نام بَـد (۱۹۸۷)، در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۲ (۲۸ شهریور ۱۳۹۱) توسط بنیاد مایکل جکسون منتشر شد.