استاد «محمدرضا شجریان»، موسیقی‌دان و آوازخوان برجسته‌ی موسیقی ایران، عصر امروز (جمعه، ۱۷ مهر ۱۳۹۹) در ۸۰ سالگی درگذشت. پس از انتشار شایعات گوناگون در روزهای اخیر، در نهایت لحظاتی پیش «همایون شجریان» این خبر را تأیید کرد. او در صفحه‌ی رسمی‌اش نوشت: «خاک پای مردم ایران به دیدار معشوق پرواز کرد».

این استاد فقید از ۱۴ مهرماه با کاهش فشار خون و تشدید عفونت در بدن، به بیمارستان جم تهران منتقل و پس از بستری شدن در بخش ICU به کما رفته بود.

بر اساس تصمیم خانواده استاد شجریان، پیکر ایشان برای تدفین به مشهد مقدس منتقل خواهد شد.

تکمیلی:
17:43 – بنا به اعلام بیمارستان جم، پیکر استاد شجریان برای مراسم تطهیر و نماز به بهشت زهرا منتقل شد.
17:45 – دوستداران محمدرضا شجریان در مقابل بیمارستان جم تهران تجمع کرده‌اند.
17:49 – مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: درباره نحوه پیاده‌سازی مقدمات انتقال استاد شجریان به مشهد و تدفین ایشان در حال هماهنگی با تهران هستیم. اطلاعات دقیق را امشب اعلام خواهیم کرد.

سیمرغ پرهایش سوخت

استاد «محمدرضا شجریان» سرانجام بعد از آن همه رنجی که بر اثر بیماری کشید و در هروله‌ی میان امید و ناامیدی میلیون‌ها دوست‌دارش، بعدازظهر امروز در بیمارستان «جم» پر کشید و به دیدار معشوق شتافت و به این ترتیب هنر ایران یکی از بزرگ‌ترین چهره‌های معاصر خود را از دست داد.

روح خسروی آواز ایران در حالی آرام گرفت که طی سال‌های اخیر با بیماری سرطان مبارزه می‌کرد؛ اگرچه بیماری‌ای که استاد خود در نوروز 95 آن را به شکل علنی اعلام کرد، 15 سال قبل از آن آغاز شده بود که خود نیز در پیام‌ش به این موضوع اشاره داشت.

اولین بار در کنسرت سال 80 امریکا بود که سرطان او عیان شد و پزشکان مجبور به انجام چند عمل جراحی روی بدن او شدند. در آن زمان، جز نزدیکان استاد از شروع این بیماری خبر نداشت و تنها «اسرافیل شیرچی» (استاد خوش‌نویسی) در یکی از روزنامه‌ها نوشت: «استاد دچار کسالت مزاج شده است» و به دیداری که سال گذشته با ایشان داشتند اشاره کرده و شعری از حافظ را به نقل از استاد شجریان نوشت: «دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش/ یارب نوشته‌ی بد، از یار ما بگردان.» و سپس نوشت: «الان که خبر کسالت آن فرزانه خردمند را شنیدم، نیک دریافتم که شعر بالا دعای همه دوستداران و طرفداران هنر ایرانی و استاد است که نثار ایشان باشد تا زودتر بهبودی یابد و صدای پرطنینش را برای مردم سر دهد».

بعد از آن اما بهبودی حاصل شد و نتیجه‌‌اش ادامه‌ی فعالیت‌های هنری استاد شد که هر کدام‌شان، چون گنجینه‌ای برای همیشه در تارک موسیقی ایران خواهد درخشید. استاد در این سال‌ها کارهای بسیار انجام داد و با آنکه کم‌وبیش با این بیماری دست به‌گریبان بود، آلبوم منتشر کرد و کنسرت داد و گروه بنیان نهاد. نمایشگاه سازهای‌ش را نیز برگزار کرد و هم‌چنان در داخل و خارج از ایران به معرفی و اعتلای موسیقی همت گماشت و هم‌چنان تلاش کرد تا راهی نو برای این موسیقی بیافریند که خود می‌گفت: «موضوعی که من در این سال‌ها با آن برخورد کرده‌ام، تعصب بر سنت است. یک موضوع را باید من این‌جا روشن کنم. اصالت با سنت فرق می‌کند. اصالت یعنی ریشه‌داشتن هر پدیده فرهنگی. در موسیقی هم همین طور باید اصالت باشد. اما سنت مطابق با زمان تغییر شکل می‌دهد. هر زمان برای خودش سنت خاص خودش را می‌آورد. اینکه ما بیاییم پایبند سنت‌های 200، 300 سال قبل باشیم، مورد پسند من نیست. ما احترام سنت‌ها را باید نگه داریم، اما اینکه بر اساس آن سنت‌ها کار ارائه کنیم، من فکر می کنم یک مقدار پس‌گرایی است. دنیا دارد جلو می‌رود، ما هم باید جلو برویم. این به معنای از دست دادن اصالت نیست. فرض کنیم یک ساز سال‌هاست که شناخته شده اما از نظر من که دستی در سازسازی دارم و سال‌ها با انواع سازها و نوازنده‌ها سروکار داشته‌ام، ایرادهایی دارد، خب باید آن‌را برطرف کرد. شکل اولیه ساز را البته باید حفظ کرد، اما یک قسمت‌هایی که ایراد دارد و دست‌وپاگیر است، باید اصلاح شود.»

اما سال 94 آغاز بیماری سخت استاد بود. تیرماه آن سال بود که استاد در ساکرامنتو کالیفرنیا حضور داشتند و خود را آماده کنسرتی در شهر قونیه (هم‌زمان با تولد مولانا) می‌کردند؛ اما به یکباره به سردردی شدید دچار شدند و با حضور در بیمارستان، تشخیص سرطان برای ایشان داده شد.

آن کنسرت لغو شد و ایشان درمان خود را در امریکا ادامه دادند.  بیماری هنوز اوج نگرفته بود و عکس‌هایی از ایشان منتشر می‌کرد که دل دوست‌داران‌شان را گرم می‌کرد؛ این امیدواری وجود داشت که بیماری کنترل شود و برای همین استاد که مدت‌ها بود با مخاطبان خود دیدار نداشت، برای اجرای کنسرتی در ارمنستان برنامه‌ریزی کرد؛ برنامه قرار بود همراه با گروه «شهناز» انجام شود و «سعید فرج‌پوری» نیز به اعضای گروه اضافه شود و برنامه‌ای به شکل متفاوت برگزار شود. تالار بزرگی هم اجاره و مقدمات کار فراهم شد، یکی دو تصنیف تازه هم به گروه و از جمله آقایان سعید فرج‌پوری و مجید درخشانی سفارش داده شد، اما در حالی که گروه خود را آماده سفر می‌کردند خبر دیگری در راه بود تا نه تنها کنسرت تعلیق و تعطیل شود که حتی هزینه‌های اجاره تالار نیز پرداخت شود و بلیت‌های خرید هواپیما نیز عودت داده شود.

اما برای دوست‌داران شجریان هیچ روزی سخت‌تر از اولین روز نوروز 95 نبود. او با سری تراشیده در یک ویدئوی کوتاه ظاهر شد و از مهمانی سخن گفت که «پانزده سال است در تن او منزل کرده است». او در آن زمان چند ماهی در آمریکا ماند تا بتواند از طریق متخصصان و امکاناتی که در بیمارستان‌های مجهز کالیفرنیا فراهم بود کار را به پیش ببرد؛ اما با تشدید بیماری، استاد تصمیم گرفت به ایران بازگردد که فرزند این خاک بود و زیر آسمان وطن‌ش، بعداز ظهر امروز به دیدار حق شتافت.

در این سال‌ها دو آلبوم از او منتشر شد. یکی آلبوم «طریق عشق» با آهنگ‌سازی «پرویز مشکاتیان» که «همایون» در رونمایی آن خواند و گریست و اواخر سال‌ گذشته هم آلبوم «خراسانیات» اما هر چه هست؛ نه‌فقط تاریخ موسیقی ایران که تاریخ فرهنگ این سرزمین همیشه وام‌دار اوست.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
فهرست