آنزمان که کرونا آمد و همه در بهت بودند، این هنرمندانِ موسیقی بودند که جزو اولین کسانی بودند که در کنار مردم قرار گرفتند و بیهیچ چشمداشتی، تک آهنگ و آثار متعددی منتشر کردند برای همراهی با کادر درمان. بخشی نیز تلاش کردند فضای نشاط بخشی را به جامعه ایرانی ارائه دهند. در شرایطی که اجراهای صحنهای در حوزهی موسیقی در کمترین شکلِ ممکن بود، برابر آمار دفتر موسیقی وزارت ارشاد حوزه تک آهنگها نسبت در این دو سال از رشد قابل توجهی برخوردار شد، آثاری که معمولا بدونِ سود مالی تنها راه برای برقراری رابطهی میانِ هنرمند و مخاطب بوده است، اما نگاهی به آمار اجرای کنسرتها در سالهای اخیر خود گویای همه چیز است:
در سال ۹۶ تعداد کنسرتها ۲۴۹۹ بوده است
در سال ۹۷ این رقم به برگزاری ۳۲۲۱ کنسرت رسید
در سال ۹۸، این رقم به ۶۲۱ اجرا رسید
در سال ۹۹ هم با ادامه کرونا 99 کنسرتِ آنلاین برگزار شد؛ اما سرنوشتِ کنسرتها در سالِ جاری چه خواهد شد؟ تلاش کردهایم با وقایعنگاری موضوع برگزاری کنسرت در سال 1400، به این ماجرا بپردازیم که آیا برگزاری کنسرت در ایران به یک خاطرهی دور بدل میشود؟ به رویایی دست نایافته؟ یا اینکه بارِ دیگر رونق به کنسرتها بازمیگردد؟ در حدودِ دو سالِ گذشته، حرف و حدیثها و تحلیلهای بسیاری دربارهی برگزاری کنسرت یا عدم برگزاری آن مطرح شد و هر نظریه، موافقان و مخالفانِ خود را داشت؛ در این میان ما بیهیچ قضاوتی تنها به بیانِ اظهارنظرهای متفاوت و اتفاقاتِ ریز و درشت در این باره میپردازیم و بار دیگر (ناگزیر) همه چیز را به زمان موکول میکنیم.
دوازدهم فروردین سال جاری بود که ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، سینما و تئاتر را از گروه شغلی ۳ به ۲ منتقل کرد تا با این تغییر، فعالیت این دو حوزه در شهرهای دارای شرایط نارنجی بلامانع شود.
شانزدهم فرودین تهران بارِ دیگر قرمز شد و کلیه مشاغل گروه ۲ نیز مشمول تعطیلی کامل شدند.
هجدهم اردیبهشت سالنهای تئاتر و سینما فعالیتِ خود را از سر گرفتند و هیچ کنسرتی برگزار نشد.
اردیبهشت ۱۴۰۰ «سیدمجتبی حسینی» (معاون وقتِ امور هنری وزارت فرهنگوارشاد اسلامی) با ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا برای از سرگیری کنسرتها مکاتبه کرد.
در همان زمان «حمیدرضا نوربخش» (مدیرعامل خانهی موسیقی) ضمن تاکید بر برگزاری کنسرتها لااقل در بخش موسیقی سنتی و کلاسیک، به این ماجرا اشاره کرد که انگیزهی برخی از برنامهگذاران و تهیه کنندگان در عدم برگزاری کنسرت به واسطه عدم نفع اقتصادی بوده که مخاطب در آن جایی ندارد.
خرداد ماه مجمع صنفی تولیدکنندگان آثار موسیقی و شنیداری با «محمد اللهیاری» (رییس وقت دفتر موسیقی) جلسه گذاشتند تا شاید چرخِ برگزاری کنسرتها بارِ دیگر به حرکت درآید که تاکنون اتفاقی رخ نداد.
تیرماهِ امسال تعدادی از اهالی موسیقی، نظراتِ خود را در گفتوگو با رسانههای مختلف دربارهی برگزاری کنسرت اعلام کردند و در حالی که خوانندهای چون «خشایار اعتمادی» با برگزاری کنسرت مخالف بود، «محسن شریفیان» پیشنهاد داد تا برگزاری کنسرتها از سر گرفته و سالنها باز شود و اجازه دهیم مردم، خودشان انتخاب کنند. در همان «عبدالحسین مختاباد» در گفتوگو با خبرآنلاین، عدم برگزاری کنسرت را یک فاجعه دانست و گفت: «صنف موسیقی نزدیک به دو سال است که فلج کامل شده است. مدتهاست که بحث کسب درآمد از طریق انتشار تکآهنگ و آلبوم از میان رفته است و با توجه به وضعیت تدریس و برگزاری کنسرت میتوان گفت اقتصاد موسیقی ازهم پاچیده است.» در این میان برخی هنرمندان چون «وحید تاج» ناامیدتر از دیگران، به این مساله اشاره داشتند که: «در سیاستهای کلی چندان تمایلی به پا گرفتن موسیقی وجود ندارد و در واقع برنامهای برای بخش فرهنگ و مخصوصا موسیقی طراحی نشده است.»
شرایط در ایران در حالی به این شکل ادامه داشت که در خارج از ایران، کنسرتهایی در حال برگزاری بود و هنرمندان ایرانی نیز به اجرای برنامه در سالنها و فستیوالهای مختلف میپرداختند، برای مثال «سهراب پورناظری» تیرماه در گپویلرآلزاس فرانسه به همراه گروه موسیقی ارنست روی صحنه رفت.
علی زندوکیلی، خواننده شناختهشده ۲۶ تیر ۱۴۰۰ در کنسرتی مشترک با کورای آوجی، خواننده ترک روی صحنه سالن حربیه در استانبول رفت. کنسرتی که آیتاچ دوغان، قانوننواز مشهور ترک نیز در آن به هنرنمایی پرداخت.
شهریورماه، بار دیگر جلسهی «هماندیشی برای تمهید مقدمات و شرایط ضروری برگزاری کنسرت» در دفتر موسیقی برگزار شد.
۲۰ شهریور ۱۴۰۰ نیز کنسرت ارکستر سمفونیک کشورهای حاشیه دریای خزر به رهبری میخاییل گلیکوف با حضور دو نوازنده ایرانی؛ علی جعفریپویان و پانیذ فریوسفی در قالب جشنواره بینالمللی موسیقی کلاسیک کاسپین ۲۰۲۱ در فضای باز میدان کرملینِ آستاراخانِ روسیه برگزار شد.
شهریور ماه کنسرت ابی در ارمنستان برگزار شد. (کنسرتهایی که همچنان ادامه دارد)
مهرماه علیرضا قربانی و عالیم قاسماف، بهمناسبت ۸ مهر، روز بزرگداشت مولانا، در سالن سلجوق قونیه با حضور چندین هزار نفر از سراسر جهان، بهویژه ایرانیها به اجرای برنامه پرداختند.
کنسرت «تتلو» مهرماه امسال در حالی برگزار شد که گفته میشود، طرفدارانِ او نزدیک به ۱۰۰ میلیارد تومان خرج کردند.
رضا صادقی از برگزاری کنسرت در کانادا و آمریکا خبر داد و آرش و مسیح عدلپرور نیز از دومین تور کنسرت خارج از کشور خود گفتهاند. پیشتر نیز علی جعفریپویان و پانیذ فریوسفی در روسیه و علی زندوکیلی در ترکیه روی صحنه رفتند.
سوم آبان رئیس فراکسیون مناطق آزاد و ویژه اقتصادی با اشاره به افزایش خانه خریدن ایرانیان در ترکیه و برگزاری کنسرت خوانندگان ایرانی در این کشور نوشت: «تغییر در سیاستها و توجه به مردم و خواست های آنها بسیار ضروریست.» معصومه پاشایی آقا بهرام در صفحه رسمی توییتر خود نوشت:«خرید حدود یازده هزار خانه در ترکیه کنسرتهایی که هر شبش صدها میلیارد هزینه برای ایران دارد و ثروتمان به سرعت در جیب سایر کشورها سرازیر میشود! کمی تغییر در سیاستها و توجه به مردم و خواستهای آنها بسیار ضروریست، چرا که ایران متعلق به تمام ایرانیان هست و همه با هم باید بسازیمش!» آبان ماه کنسرت خوانندگانی چون ماکان بند، علیرضا طلیسچی، بهنام بانی، اشوان، علی زند وکیلی، ده آبان: اشوان ، محسن ابراهیمزاده، مسعود صادقلو، آرون افشار و دیگران در کیش برگزار یا در حال برگزاری است.
مشکل فقط کروناست؟
فعالیتهای عمومی در حالِ انجام است و کنسرتها برگزار نشده است. حال اما اخبار خوشی رسیده مبنی بر برگزاری کنسرتهای موسیقی. اما در این میان این پرسش مطرح است که آیا اهالی موسیقی خود مایل به روی صحنه رفتن نیستند چون از خسارات مادی و معنوی اجرا در سالنی خالی از تماشاگر میهراسند و به همین دلیل است که شاهد تعطیلی کنسرتها هستیم؟ سوالی که نمود عینیاش واکنش تهیهکنندگان و شرکتهای برگزارکننده کنسرتها و صاحبان سالنها در سال ۱۳۹۹ به برقراری اجازه از سرگیری برگزاری کنسرتها بود. زمانی که قرار شد صاحبان سالنها، ۵۰ درصد هزینه اجرا را از تهیهکنندگان دریافت کنند و نه صددرصد آن را و تهیهکنندگان هم بیبالا بردن قیمت بلیت از ۵۰ درصد ظرفیت مجاز سالن بهره ببرند. اتفاقی که رخ نداد چون پیشاپیش مشخص بود که آورده مالی آن بسیار کمتر از پیش است. شاید به قول «علی مغازهای» لازم است سالنهای تحت نظارت نهادهای دولتی و شهرداریها با امکانات و تسهیلاتی ویژه در اختیار اهالی موسیقی قرار بگیرد و به عنوان مثال یا بیدریافت وجه و یا با دریافت ۵۰ درصد اجاره سالن، به این هنرمندان اجازه برگزاری کنسرت داده شود تا آنها که بهواسطه استفاده از تنها ۵۰ درصد ظرفیت سالن سودی نخواهند کرد دست کم متضرر نشوند؛ هر چند که این پژوهشگر در گفتوگو با خبرگزاری «مهر» به این نکته اشاره کرده است که: «تحلیل من این است که در میان هنرها، موسیقی حکم بچهای سرراهی را برای حاکمیت دارد. بهطور کلی مدیرانی هم که متولی موسیقی کشورند یا اختیاری نداشتهاند و یا اگر داشتهاند خود، آرام آرام از خود سلب اختیار کرده اند. این سلب اختیار نیز حاصل ضعف و عدم توانایی خودشان در دفاع از دایره اختیاراتشان در حوزه هنری بوده است که به عنوان متولی اهالیاش انتخاب شدهاند. پس موسیقی رفتهرفته به بیپناهترین هنر و اهالیاش به بیپناهترین هنرمندان در ایران تبدیل شدند. آنچه عجیب است این است که هر کسی به خود اجازه میدهد برای موسیقی نسخه بپیچد و حکم صادر کند. به عقیده من تمامی این روند برای رسیدن به هدفی ناشایست و ناروا طی میشود و تنها امیدواریام این است که این هدف، نه هدفی مدون که صرفا ساخته و پرداخته ذهن مدیرانی که هم اکنون بر مسند قدرت هستند، باشد. این هدف، ذائقهسازی است، به گونهای که ذائقه مخاطب موسیقی را به نازلترین سطح ممکن برساند و نمونه آن، موسیقیهایی است که در تمامی شبکههای تلویزیون و دیگر رسانههای تحت اختیار سازمان صداوسیما شنیده و ردپایش در مجوزهای صادرشده از سوی ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوتوتصویر فراگیر) نیز به وضوح دیده میشود. آثاری که چه در محتوا و چه در فرم، بیارزشترین و بیکیفیتترین گونههای اجرای موسیقیاند و موجب میشوند نسل امروز، در سالهای آینده صاحب بیارزشترین ذائقه موسیقی شود، نسلی که نوستالژی موسیقاییاش، شامل بیمایهترینها خواهد بود. بیمایهترینهایی که اگر با ترانهها و تصنیفهای درخشان موسیقی سنتی که نوستالژی نسل ماست مقایسهشان کنید با من همعقیده خواهید شد. این نسل، در زمینه ذائقه شنیداری بینواترین است و به عقیده من این اتفاق به شیوهای هدفمند رقم زده شده است. اگر افراد دلسوز چه در دولت، چه در نهادهای صنفی، چه در میان هنرمندان و چه در میان اهالی رسانه برای تصمیمگیری فعال نشوند آینده موسیقی چیزی جز خفهشدن نیست. موسیقی از بین نخواهد رفت، زیرزمینی خواهد شد و حتی موسیقی سنتی ما هم ممکن است، درست مانند اوایل انقلاب که دیدگاهی تندرویانه نسبت به موسیقی حاکم بود، زیرزمینی شود و طالبانیسم علیه موسیقی حکمروایی کند که در آن روز اتفاقات ناگوار بسیار با تبعات فرهنگی منفی بسیار، رخ خواهد داد.»