![](https://taranomesaz.com/wp-content/uploads/2020/09/Ahmad_Shamlou_-_2.jpg)
![](https://taranomesaz.com/wp-content/uploads/2020/09/Ahmad_Shamlou_-_2.jpg)
به نظر میرسد حاشیه امری اجتنابناپذیر و در عین حال، جذاب در حوزه هنر باشد که میزان علاقهمندی به آن، چندان ربطی به جایگاه اجتماعی و فرهنگی مخاطبانش ندارد و همیشه جذاب است. گاه اختلافنظر بین دو یا چند هنرمند در یک مضمون و نظریه هنری، دامنه اختلاف را چنان ابعادی میبخشد که متن را به حاشیه میراند. موسیقی پاپ در سالهای پیش از انقلاب، در کنار سینما از پرحاشیهترین هنرها بودهاند که همیشه -چه در رسانههای مکتوب و چه شنیداری و دیداری- ردی پررنگ از خود بر جای گذاشتهاند.
موسیقی اصیل اما معمولاً حاشیه چندانی نداشته است؛ درستتر اینکه نه هنرمندان این عرصه تمایلی به این کار داشتهاند و نه رسانهها امر چندان دندانگیری توانستهاند در این حوزه پیدا کنند. اگر هم حاشیهای بوده -که حتماً بوده- بیشتر در قالب حرفهای درگوشی بیان میشده و از محافل موسیقی و آوازی، راهی به بیرون پیدا نمیکرده است.
از روزگاری که فضاهای مجازی بیآنکه فرهنگ بهرهبرداری و استفاده بهینه از آن در جامعه نهادینه شده باشد، در جامعه گسترش پیدا کرد، بهجز اخبار زرد اهالی سینما و موسیقی پاپ، حرفهای درگوشی و محفلی اهالی موسیقی اصیل و خاصه آواز اصیل ایرانی، به صفحات حاشیههای زرد رسانههای مجازی -از تلگرام گرفته تا اینستاگرام- راه پیدا کرده است؛ حاشیههایی که البته اگرچه ظاهری دلسوزانه و گاه افشاگرانه و واقعنمایانه دارند اما در عمل، تیشه به ریشه نهال کمجان موسیقی اصیل و خاصه آواز ایرانی میزنند.
در تاریخ آواز اصیل ایرانی، چند آوازخوان بزرگ و معتبر داریم که اینگونه بیپروا و بیمحابا اعتبار و نامشان را با ناآگاهی و بیسوادیمان به حراج گذاشتیم. با یادگارهای اساتید آواز (گلپا و ایرج و شجریان و…) آنقدر متعصبانه و کور برخورد کردیم که گویی وارث بلاشک میراث آوازیشان هستیم. آنقدر بیپروا شدیم که با اندک سواد نداشتهمان، نهتنها آوازشان را، صدا و تحریرشان را که حتی حرفشان، خانوادهشان و میراثشان را به نقد گستاخانه کشیدیم. آنقدر حقیر شدیم که برای داشتن چند فالوئر بیشتر، چند کامنت و لایک بیشتر، بدیهیترین اصول اخلاقی را زیر عناوین اطلاعرسانی، تحلیل و… زیر پا میگذاریم.
![](https://taranomesaz.com/wp-content/uploads/2020/09/4410778.jpg)
![](https://taranomesaz.com/wp-content/uploads/2020/09/4410778.jpg)
آنقدر سرگرم سرگرمیهای روزمره در فضاهای مجازی شدیم که اجازه دادیم در این فضای مسموم، هر بیسروپا و بیمایهای موسیقی و آواز اصیل این سامان را در این نابسامانی اندیشه و قلم به سخره بگیرد تا چند نفری به این بیهنری مضحکش بخندند؛ هماو که نمیداند و سوادش را هم ندارد که بداند که موسیقی اصیل و صدالبته آواز، تنها راز و میراثدار ماندگاری شعر شاعران -از حافظ گرفته تا خواجوی کرمانی و…- است؛ هم او که از آواز اصیل ایرانی، تنها و تنها همچون مرادش احمد شاملو لایه ظاهرش را درک کرده است.
پس حرجی بر او و مرادش نیست. (یکی از روزهای برپایی کارگاه تخصصی آواز، یکی از شاگردان نظر استاد شجریان را درباره حرفهای شاملو پیرامون آواز و موسیقی اصیل پرسید. استاد گفت: «این حرفها را نباید جدی گرفت و محمدرضا (استاد لطفی) هم اشتباه کرد که پاسخ گفت.» بعد ادامه دادند: «من شعرهای شاملو را خواندهام و سعی کردم شعری را برای آواز و تصنیف انتخاب کرده استفاده کنم اما از لابهلای اشعارش متوجه شدم او درک مناسبی از موسیقی و آواز ایرانی ندارد.)
حال بهجای آنکه رگ گردن ورم کرده و با الفاظی ناشایست -که صد البته شایسته آن حقیر و سبکمغز است- او را مورد عتاب قرار دهیم، به خودمان نهیب بزنیم؛ به کارهای خودمان، به اندیشه و قلم خودمان فکر کنیم. به اینکه ما با نوشتهها و پاسخها و هتاکیهایمان نسبت به بزرگان و اهالی موسیقی و آواز در پوشش دلسوز و منتقد و… چه بلای خانمانسوزی شدهایم.